باذنک یا رفیق...
دلم می خواد فقط بنویسم چی... نمی دونم شابدم اصلا مهم نیس...
حدادیان داره تو گوشم می خونه... زانوات تو بغل نگیر وگرنه از غم می میره... کی غرورتو شیکسته... چه کسی دستاتو بسته...
بسه
علی...
فاطمیه... رحلت پیغمبر برا مادر گریه می کنم... شهادت امام حسن، برا مادر... نوزده رمضان ، برا مادر... شام غریبان برا مادر...
و فاطمیه برا دل علی و حسن...
فاطمیه روضهی مادر نیست... فاطمیه روضهش...
حدادیان هنوز داره می خونه... آی اهل عالم کمک کنید آتیش گرفته...
نفسش بالا نمیاد...
کریمیه حالا... یه شهر و یه کوچه... تو کوچه یه خونه که مردم با این خونه قهرن... جواب سلام یه مردی نگاهه...
فاطمیه روضهی مادر نیست...
مگه خونهشون تو کوچه بنی هاشم نبود... بنی هاشم!
اگه یه نامحرم تو کوچه محکم بزنه تو صورت مامانت، به طوری که جاش سیاه بشه.
مامان بیشتر دردش میاد؟
بابا؟
یا تو؟
فاطمیه روضهی مادر نیست...
... یه طفلی یه گوشه سرش روی دیوار... تو کوچه یه نامرد... یه راهی که بسته... با مادر... یه دستی که بالا ... یه صورت، یه سیلی... یه دیوار... یه چادر که خاکی... یه گوشوار که افتاد... یه راهی که گم شد... یه ماه کبود و یه رازی تو سینه... مادر... با من... اومد خونه... امن یجیب المضطر اذا دعاه... عجّل وفاتی!
فاطمیه روضهی مادر نیست...
|