سفارش تبلیغ
صبا ویژن
من جا موندم... (یکشنبه 87/2/29 ساعت 8:20 عصر)

با اجازه ی تو...

گاهی نوشتن تو یه جای پرت و پلا خیلی راحت‏تره... شایدم جای گاهی باید می‏گفتم همیشه! و من این‏جا الان راحت‏ترم!
فردا شهادت حضرت زهراس... به روایتی...
و من...
خونه خالیه! همه رفته‏ن برا مراسم عزاداری و من اون‏قدر خسته بودم که خواب نذاشت حتی رفتنشون رو خبر شم!

حالم گرفته اس
هرچقدرم این مدیا پلیر برات روضه بخونه انگار اونی نمی‏شه که دل تو رو آروم کنه!...
دل خوش می‏کنم به مسجد و منتظر اذان می‏مونم... کاش آرومم کنه!





. (شنبه 87/1/31 ساعت 12:58 عصر)

با اجازه ی تو!

نمی دونم اصلا اجازه میدی یا دارم سر خود این کارو می کنم!
می خوام بنویسم، زیااااااااااااااااااااااااااااد. ولی هر بار می نویسم و پاک می کنم!
دکتر! دعات در حق من یکی مستجاب شده انگار!‏هر چند ایمان دارم چیزی جای قلم و کاغذ رو نمی گیره ولی انگار جای قلم کیبرده که چسبیده به دستم!

همین لعنتیه که... من ورق و مداد خودم رو می خوام!
این مانیتور و کیبرد حالم رو بد می کنه! به امید سوما بودن می ام سراغشون و تنها کاری که بلدن بدتر کردن حاله!

من همون چند روز اردو رو می خوام، با همون محرم که چیزی برای قایم کردن ازش نداشتم!

 





. (شنبه 87/1/31 ساعت 3:6 صبح)

با اجازه ی تو!

دو شب پیش بود... یادته؟ هی بهت می گفتم بی خیال شو اون لاتؤدبنی بعقوبتک گفتنا رو؟ و ذکرم شده بود لک العتبی... لک العتبی... حتی ترضا...
یادته؟
ببین کار رو به کجا کشوندی که در به در دنبال عتابتم... منی که همیشه تنها چیزی که تو باورم هم نمی گنجید همین عتاب بود!
که شاید الان هم نمی گنجه... عتابتو می خوام که بفهمم هنوزم حواست بهم هست...

امروز ولی...
چرا فکر کردم رابطه مون مثه همون بچهه و باباشه؟ بچه ای که من جای باباش خسته شده بودم، گرچه هر بار بغلش می کرد، می خندید، بوسش می کرد...
میذاری دلمو خوش کنم به همین رابطه؟
دل خوش کنم به اینکه نیشستی اون بالا... حواست به همه ی کارام هست فقط هر وقت که کار خطری می شه... هر وقت که دیگه خیلی ازت دور می شم... برا چند دقیقه میای پایین و خودی نشون میدی...

ولی من این جوری نمی خوام!
نمی شه یه کم باهام راه بیای...





لیست کل یادداشت های این وبلاگ ?
 
  • بازدیدهای این وبلاگ ?
  • امروز: 0 بازدید
    بازدید دیروز: 3
    کل بازدیدها: 12298 بازدید
  • درباره من

  • مهجور شاکی
    بی‏ خبر
    من این جا هیچ کاره ام!... نمی دونم چرا قرعه ی فال به نام من دیوانه زدند!!!
  • مطالب بایگانی شده
  • اشتراک در خبرنامه
  •  
  • لینک دوستان من
  • آهنگ وبلاگ من
  •